دنیای سرگرمی


دنیای سرگرمی

فقط چند دقیقه برای داشتن سرگرمی وقت بگذاریم


مناجات- تذکرة الاولیای عطار

 الهی، زهی خداوند پاک که بنده گناه کند و تو را شرم، کرم بُود.

الهی، تو دوست می داری که من تو را دوست دارم با آنکه بی نیازی از من. پس من چگونه دوست ندارم که تو مرا دوست داری با این همه احتیاج که به تو دارم.

الهی، من غریبم و ذکر تو غریب. و من با ذکر تو اِلف گرفته ام؛ زیرا که غریب با غریب اِلف گیرد.

الهی، شیرین ترین عطاها در دل من رجای تو خداوند است و خوش ترین سخن ها بر زبان این گنهکار، ثنای توست و دوست ترین وقت ها بر این بنده ی مسکین گنهکار، لقای توست.

الهی، مرا عمل بهشت نیست و طاقت دوزخ ندارم. اکنون کار با فضل تو افتاد.

الهی، اگر فردا گویند چه آورده ای؟ گویم: خداوندا، از زندان، موی بالیده و جامه ی شوخگن و عالمی اندوه و خجلت توان آورد. مرا بشوی و خلعت فرست و مپرس!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: محمدرضا قربانی | تاريخ: شنبه 6 آبان 1391برچسب:مناجات- تذکرة الاولیای عطار, | موضوع: <-CategoryName-> |