دل می رود ز دستم صاحبدلان، خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم، ای باد شرطه برخیز باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران، فرصت شمار یارا
ای صاحب کرامت، شکرانه ی سلامت روزی تفقدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است: با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
هنگام تنگدستی در عیش و کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدارا
سر کش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خار را
آیینه ی سکندر جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو، بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشد این خرقه ی می آلود ای شیخ پاکدامن، معذور دار مارا
نظرات شما عزیزان:
|